تاریخچه مدگرایی در ایران

    با نگاهی به حیات اجتماعی بشر، روشن می شود که پدیده مد همیشه در تاریخ بشر بوده است و منحصر به دوره معاصر نیست، با نگاهى به تاریخ ایران، در عصر سلطنت فتحعلى شاه و ناصرالدین شاه که پاى ایرانیان به فرنگ باز شد، تا عصر رضا شاه، فصل متفاوتى در مدگرایى ایرانیان گشوده شد. از آن زمان که رضا شاه، نحوه و شکل لباس پوشیدن مردم ایران را تغییر داد، تاکنون، مُدهاى مختلف در ایران رایج گردیده است.در مورد نحوه ورود مد به ایران باید گفت که این مسئله به سال ۱۳۲۱ برمی گردد؛ زمانی که فردی به نام زینت جهانشاه همراه همسرش از سوئیس به ایران برگشت،

    درست یک سال بعد بود که این خانم خیاط خانه ای را در خیابان امیریه راه اندازی کرد و با همراهی پنج کارگر، هر آنچه در سفرها و اقامتش در فرنگ آموخته بود، به خانم های اشرافی عرضه کرد. جهانشاه برای این که مشتریان علاوه بر آشنایی با طرز کار او، برای نخستین بار مجموعه لباس و مد را بشناسند، خیاط خانه خود را با یک نمایش مد لباس افتتاح کرد. او در خیاط خانه خود در تهران، طرح های خود را که مجموعه ای از ایده هایش بود در معرض فروش خریداران گذارد. همچنین از آنجا که فضای خیاط خانه کاملا زنانه بود، مانکن های زن از میان دوستان و آشنایان برای نمایش لباس ها برگزیده شدند و به نوعی تبدیل به نخسین برند غیررسمی ایران در تولید پوشش منحصر به فرد شد.

 

کارکردهای مد

    پیروی از مد و زیبایی خواهی و تنوع پسندی، ریشه در نهاد انسان دارد که نیازهایی چون تنوع، زیباخواهی و کمال جویی فطری منشا اصلی آن محسوب می شود. اما صورت های افراطی رایج این گرایش (مدپرستی) در نتیجة جهل و ناآگاهی و ضعف ارزش های معنوی و تبلیغات وسیع کمپانی های تجاری و خودباختگی و تقلید کورکورانه از دیگران و یا آلوده شدن به رذایلی چون خودنمایی، فخرفروشی، احساس حقارت و خود کم بینی و… پیش می آید.

    در همین زمینه برخی از روانشناسان اجتماعی معتقدند که؛ ایجاد نشاط و شادابی، بیرون آمدن از کسالت و یکنواختی و ارضای هیجان ها، از پیامدهای مثبت مد است و پیامدهای منفی مدگرایی نیز، متکی شدن شدید فرد به دیگران حتی در تعیین افکار و اعمال، تاثیرپذیری از گروه های مختلف و خدشه دار شدن هویت فردی خواهد بود.

    مد به دلیل اینکه نوعی نوآوری محسوب می شود پیامدهای مثبتی به دنبال دارد، اما زمانی که مد با هنجارهای رایج در جامعه و فرهنگ آن در تضاد باشد، تنش به دنبال خواهد داشت و تنش در نهایت به فروپاشی هنجارهای مسلط یا جایگزینی ارزش ها و هنجارهای جدید می انجامد.

 

بررسی اجمالی سخنان مورد بحث شده

    همه ما به خوبی می دانیم که پیروی از الگوها و مدهای غربی و پوشیدن لباس های با آرم خارجی یا تقلید از مدل موی سرفلان فوتبالیست، نمی تواند به ما شخصیت اعطا کند و موجب پیشرفت و ترقی ما گردد. عوامل اصلی موفقیت در تمامی زمینه ها، خودباوری (اعتماد به نفس) و پایبندی به اصول اعتقادی و ارزش های اخلاقی است. تا زمانی که علم و دانش در وجود ما شکوفا نگردد و زیرساخت های شخصیت ما مبتنی بر الگوهای فرهنگ اصیل این مرز و بوم، شکل نگیرد، آرایش ظاهر و تقلید از مدها و الگوهای دیگران، جز بحران هویت و دور شدن از اصالت فرهنگی خویشتن، نتیجه ای در پی نخواهد داشت.

    پس بیایید یک بار دیگر در رفتارمان تجدید نظر کنیم و اصالت های فرهنگی مان را در پرتو جذابیت های دروغین فرهنگ بیگانه از دست ندهیم.همان گونه که میل به امروزی شدن و مدگرایی (که از ویژگی های دوران جوانی است)، ناخواسته ما را به پیروی از الگوهای بیگانه می کشاند، غرور و احراز هویت نیز به همین دوره سنی اختصاص دارد. چه خوب است غرور ملی و غیرت دینی را در خویش تقویت کنیم و میل به امروزی شدن و مدگرایی را با الهام گرفتن از آموزه های تمدن ساز اسلام و فرهنگ غنی اسلامی ایرانی خویش و متناسب با هویت فرهنگی خود، به فعلیت برسانیم.

    مد (fashion) و مدسازی پدیده ای است که در دنیای امروز به نحو چشم گیری گسترش یافته است. این فراگرد اجتماعی به شکلی بی سابقه در لایحه های اجتماعی جوامع نوین ریشه دوانیده است به طوری که بسیاری آن را اجتناب ناپذیر و یا حتی برخی به کارکردهای مثبت آن برای زندگی اجتماعی تاکید ورزیده اند. در این راستا تئوری های متعددی در داخل و خارج کشور تدوین شده است که برای تقویت بینش و نگرش نظام مند جهت فهم مد و مدگرایی روشن گر خواهند بود.

    گئورک زیمل جامعه شناس آلمانی، مد و مدسازی را فرآیندی می داند که بر اثر کشمکش میان طبقات متضاد بر سر دستیابی به منابع بیش تر با تکیه بر فراگرد تمایز (differentiation) حاصل می شود. وی برای مدهای اجتماعی کارکردهایی متنوع بر می شمرد. از جمله این کار ویژه ها، گریز از مسئولیت فردی از سوی افراد و تقویت امنیت و آرامش روانی ناشی از پذیرش مدهاست. در کنار هم رنگی با جمع و پنهان شدن در گستره نیروی جبری آن، فرد با خلاقیت هایی که در شکل دهی مدهای جدید به کار می گیرد، موجب گسترش فردیت و هویت بخشی به خود نیز می گردد.

    فرامرز رفیع پور نیز همانند زیمل معتقد است که مدسازی ریشه در نابرابری های اجتماعی دارد. از آن جا که منابع اقتصادی و منزلتی محدود و پایان یافتنی هستند، بنابراین افراد همواره به دنبال به حداکثر رساندن سود و اتخاذ رفتاری مناسب برای جذب این منابع هستند. ثروتمندانی که از دارایی و منابع مالی و اجتماعی بیش تری نسبت به دیگران برخوردارند سعی دارند تا با طرح اشکال جدید لباس، خوراک، گفتمان های زبانی، تفریحات، اوقات فراغت و مواردی نظیر آن خود را از سایر اقشار و طبقات اجتماعی متمایز سازند.

    بدین ترتیب با تفکیک و تمایزی که بر اثر اتخاذ این شیوه عینی رفتار رخ می دهد افراد طبقه بالای اجتماعی قدرت، منزلت و حتی شرایط کسب منابع بیش تری را برای خود بازتولید می کنند. به عنوان مثال نوع پوشش خاصی که حکایت از قیمت بسیار گران کفش های چرمی دارد یا بهره مندی از لوازم لوکس خارجی، در معرفی فرد به عنوان شخصی مرفه و ثروتمند اثرگذار خواهد بود.

    از همین مجرا شرایط برای احترام بیش تر و بهره مندی بهتر از مناسبات و روابط میان فردی فراهم می گردد. افراد طبقات پایین تر نیز به همین نحو و با انگیزه مشابه به شناسایی اشکال و صورت های پذیرفته شده در منش طبقات ثروتمند روی آورده و در همگون سازی خود با آن ها و مرفه نمایی می کوشند. این امر سبب می گردد که این تمایز و تفکیک از میان افراد رخت بربندد و بهره مندی و برخورداری از منابع محدود برای افرادی که از دیگر طبقات با مدهای مسلط طبقات مرفه هم رنگی نموده اند را در پی داشته باشد. در این گیر و دار ثروتمندان نیز از پا ننشسته و به طرح اشکال جدیدتر سبک ها و صورت های زندگی روی آورده و سعی در تفکیک مجدد خود با اقشار فرو دست دارند. این صور جدیدتر نیز اغلب به همان ترتیب پیش گفته توسط اقشار پایین تر بازسازی شده و خنثی می گردند.

    باید خاطر نشان کرد که در این فراگرد، نظام سرمایه داری و اقتصاد مصرفی آن نیز بی تاثیر نبوده و با دامن زدن بر این تمایز بر رشد و گسترش این پدیده می افزاید. در این فرآیند پس از شناسایی گونه های جدید مدهای مختلف، اجناس مشابه بدلی و تقلبی نیز وارد بازار می شوند و افراد طبقات پایین تر را برای هم رنگی با طبقات بالا مهیا می نمایند. بدین ترتیب مبنای مدسازی در نابرابری توزیع منابع عینی مطلوب دانسته شده است که با دستکاری و دخل و تصرف بازار آزاد و سرمایه داری دائما در حال شکل گیری و نابودی است. این چرخه دائما در حال بازتولید است و تا زمانی که این نابرابری ها وجود دارد مد و کشمکش بر سر کسب منابع مطلوب و در نهایت گسترش مد نیز تداوم خواهد داشت.

    بنابراین مد و فرآیند تفکیک در جوامع دارنده اقتصاد سرمایه داری امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.علاوه بر موارد مذکور، برخی دیگر از منتقدان نظام سرمایه داری بر چگونگی شکل گیری، بسط و توسعه فرآیند مد و مدسازی تاکید نموده اند. از جمله مهم ترین این متفکرین، مارکوزه نظریه پرداز مکتب انتقادی است که در خصوص نظام سرمایه داری و نقش سرکوب گر آن در شناسایی و خلق نیازهای کاذب در افراد، به گسترش ادبیات نظری « مصرف در زندگی روزمره » همت گماشت.ابزاری شدن فرهنگ و تحریف آن در نظام های مدرن سرمایه داری همان چیزی است که مارکوزه بر آن تاکید دارد. وی برخلاف اسلاف خویش که عمدتا بر تعیین ساختارهای اقتصاد بر فضای جامعه تاکید مبالغه آمیزی داشته اند،

    بر نقش فرهنگ و مکانیزم های اثرگذاری آن در جامعه تاکید می ورزد. از همین رو وی در راستای فهم ضعف نظام فرهنگی جامعه در ایجاد همبستگی اجتماعی به تحقیقات و مطالعات بی شائبه ای اهتمام ورزید. به زعم مارکوزه نظام سرمایه داری با استفاده از شیوه های نادرست به دنبال ایجاد همبستگی اجتماعی و پیوند میان افراد است. از این حیث، نظام برای آن که بقا و دوام کارکردی خویش را تضمین نماید به توده سازی و همانند نمودن افراد بر اساس خلق نیازهای کاذب و طفره رفتن از ارضای نیازهای راستین و حقیقی آنان دست می زند. نیازهای حقیقی نیازهایی هستند که ارضای آن ها به رشد و شکوفایی استعدادهای فردی منجر شده و موجب تقویت و تکامل استعدادهای انسانی و مسالمت جویانه در روابط با دیگر انسان ها می گردد.

    نیازهای کاذب نیز شکل تحریف شده این نیازها قلمداد می شوند. لذا نظام های موجود از مکانیزم هایی برای باز تولید چنین وضعیت هایی در جامعه بهره می گیرند. بدین معنی که از رسانه های جمعی، تبلیغات فراگیر و توده ای با تکیه بر روش های تداعی معانی و حتی آموزش و تعلیم افراد برای تحقق اهداف خویش سود می جویند. بدین سان برای تحقق اهداف نظام افرادی شبیه به هم و همسان پرورش می یابند.

    تنوع و تکثرزدایی به طور چشم گیری رونق می یابد و عرصه های گوناگون اجتماعی به کارخانه های آدم سازی تبدیل می شوند. انسان هایی که کمتر به چرایی علت اعمال خود می اندیشند بلکه اغلب چگونگی انجام عمل برای دستیابی به هدف در نزد آنان اولویت دارد. استفاده از مدل های لباس، اجناس لوکس و حتی افکار و عقاید مختلف از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزاینده ای بروز می کنند.مارکوزه اذعان می کند که در گذشته زمینه های بیش تری برای خلق انسان های قوی و استوار فراهم بود؛ افرادی که برای خود تصمیم گرفته و سبک زندگی مورد علاقه خود را اتخاذ می کردند. آن ها درون دارتر از انسان های ضعیف امروزین بوده اند.

    در مقابل، انسان های امروز از توان لازم برای مقابله با جبرهای اجتماعی و تحرکات بیرونی برخوردار نیستند و بسته به میزان اثرگذاری و شدت عوامل اجتماعی، سبک ها و شیوه های زندگی بعضا ضد و نقیضی را پیش می گیرند. امروزه فرهنگ توده ای، عوام گونه، مصرف گرا، غیر خلاق و منفعل در جامعه رشد می یابد و بدین ترتیب فرد مبدل به ابزاری برای برآوردن اهداف نظام می شود.نمونه مشخص نیازهای کاذب و راستین را می توان در مصرف و بهره گیری از اجناس و کالاهای لوکس خانگی مشاهده نمود. آن جا که افراد با وجود برخورداری از مواهب و وسایل رفع نیازهای ضروری، به تلاش بسیار بیش تری برای به دست آوردن کالاها و خدمات مشابه مبادرت می ورزند.

    بدین سان پس از مدتی کوتاه، قبل از مصرف کالای در دسترس، به فکر داشتن نوع بهتر آن برمی آیند، در حالی که در مواردی تفاوت های این اجناس ممکن است بسیار صوری و به لحاظ کارکردی به هم نزدیک باشد. در این جا سعی نظام در ایجاد امنیت کاذب به چشم می خورد. حس عدم برخورداری از آزادی و انحصار در جبر، و انفعال در برابر عناصر فرهنگی، امنیت و احساس آرامش را از افراد می گیرد. اینکه نتوانیم برای خود تصمیم بگیریم و زندگی خود را با انتخاب خود تعیین کنیم موجب از بین رفتن آرامش روانی و احساس سرخوردگی است.

    لذا نظام سعی دارد تا با ایجاد محصولاتی مشابه در عرصه های گوناگون یک زمینه واحد و مشابه را پایه ریزی نماید به طوری که شالوده و بنیان اشیاء از یک جوهر بوده، اما در ظاهر تفاوت های مشخصی میان آن ها وجود داشته باشد. به طور مثال این افراد هستند که با انتخاب خود از میان لباس های مختلف حس آزادی و توانایی انتخاب را یافته و بدین ترتیب آرامش دروغینی را در خود باز می یابند، در حالی که در تمام این اوقات افراد از میان گزینه های مشابه انتخاب می کنند. در واقع به لحاظ محتوایی انتخابی در کار نیست، بلکه تفاوت تنها در صورت هاست. بدین ترتیب نظام سرمایه داری تاثیر شگرفی در بازار تولید مد و سبک های زندگی جدید برای امنیت بخشی کاذب و مصرفی کردن جامعه دارد.

    با تاکید بر آموزه های مندرج در تئوری های فوق می توان نتیجه گرفت تا زمانی که عقل ابزاری و اقتصاد مصرفی سرمایه داری بر سر کار باشد گریز از مدل های مختلف زودگذر و موقتی اجتناب ناپذیر می نماید. افزون بر این با فرض پذیرش ضرورت و گریز ناپذیری مد و مدگرایی در جوامع جدید آن گونه که جامعه امروز ایران نیز درگیر آن است گریزی برای رهایی از مدل های متنوع بیگانه باقی نمی ماند؛ مگر آن که به دو نکته زیر توجه نماییم: نخست آن که به شناسایی ذائقه های موجود در اقشار مختلف جامعه دست بزنیم و دوم از همان طریق که نظام سرمایه داری به خلق نیازها و یا نیاز سازی در افراد مبادرت می ورزد، شرایط را با اجرای برنامه های اجتماعی و فرهنگی مرتبط با خلق نیازهای جدید برای مصرف، آن گونه که متناسب با برنامه های اسلامی ایرانی باشد مهیا سازیم.به نظر می رسد که برای موفقیت این طرح و تحقق اهداف آن، نیازمند شناسایی و انجام تحقیقات جدی تر در عرصه فرهنگ و زندگی روزمره می باشیم. در غیر این صورت دست کم نمی توان به پذیرش و درونی سازی طرح توسط خود افراد امیدوار بود و گریزی جز ضمانت های اجرایی و تعقیب و گریزهای عملی با تکیه بر خشونت برای تحقق این طرح باقی نمی ماند.

 

منابع: تابناک، هنرآنلاین