کورگان ها از شیوه های تدفین اقوام مهاجر اوراسیا هستند که اخیرا در ایران مورد حفاری باستان شناسی قرارگرفته اند. کورگان های جعفرآباد در سال 1389 مورد کاوش های باستان شناسی قرارگرفت. براساس فصل اول این کاوش ها، از حفاری های کورگان های جعفرآباد 54 شیء مفرغی به دست آمده است که بخش اعظم آن ها را زیورآلات تشکیل می دهد.

    بیش تر زیورآلات مفرغی این فصل، از کورگان شماره هشت این محوطه به دست آمده که در میان آن ها دو النگو شناسایی شده است. در این پژوهش با استفاده از روش های میکروسکوپ الکترونی روبشی مجهز به دستگاه آنالیز عنصری، طیف سنجی جذب اتمی، رادیوگرافی پرتو ایکس و متالوگرافی؛ نوع آلیاژ، ترکیب شیمیایی و تکنیک ساخت این دو النگو مطالعه شد. آلیاژ به کار رفته در ساخت این آثار مفرغ بود. ریز ساختار این النگوها بیان گر فرآیندی پیوسته از چکش کاری و تاب کاری است که برای ساخت آن ها طی شده است. تصاویر رادیوگرافی از این آثار نیز چکش کاری آن را اثبات می کند.

 

مقدمه

    يکي از شيوه هاي تدفين که از هزاره چهارم تا عصر آهن ادامه‌ داشته‌ است، کورگان ها هستند که عبارت اند از گورتپه هاي باستاني‌ به صورت برجستگي هاي پشته اي يا مدور و تپه مانند که بنا بر اهميت و مقام اجتماعي فرد دفن شده‌، ابعاد‌ و ارتفاع‌ آن ها با يک ديگر متفاوت است. فرهنگ کورگان متعلق به مردمي است‌ که‌ خودشان را با زندگي استپي سازگاري داده و سواحل مرتفع رودخانه ها را براي زندگي خود مناسب‌ يافته‌ اند‌ و اقتصادي مبتني بر رمه داري داشته اند. طي ساليان اخير، مطالعه درباره‌ اين‌ فرهنگ‌ در ايران آغاز شده است و شمال غرب ايران و از جمله روستاي جعفرآباد از نقاطي است‌ که‌ پذيراي‌ اين فرهنگ بوده است.

    روستاي جعفرآباد در شهرستان نوبنياد خداآفرين به مرکزيت خمارلو در‌ شمال‌ شرق تبريز در قسمت شمالي ارسباران (قره داغ) واقع شده و با جمهوري آذربايجان هم‌ مرز‌ است‌. منطقه ارسباران با قدمت تاريخي ديرين خود، مهد تمدني کهن سال و داراي پيشينه اي‌ درخشان‌ است که کاوش هاي باستان شناسي مبين آن اسـت؛ از جمله‌ کاوش‌ هاي باستان شناسي اخير اين منطقه که به کشف تعدادي کورگان منجر شد. کورگان هاي‌ جعفرآباد‌ در يک کيلومتري غرب روستاي جعفرآباد و يک کيلومتري روستاي طوعلي از توابع‌ شهرستان‌ خداآفرين‌ در استان آذربايجان شرقي در شمال غرب ايران قرارگرفته اند. ٤٠ کورگان موجود در يک‌ محدوده پنج‌ کيلومتري در بررسي سطحي سال ١٣٨٥ شناسايي شده اند. نخستين فصل کاوش‌ در‌ کورگان ها، پژوهشکده باستان شناسي از سال 1389 به مدت٦٠ روز انجام گرفت.

 

موقعيت قرارگيري کورگان‌ هاي‌ جعفرآباد نسبت به روستاي جعفرآباد و طوعلي سـفلا

    در‌ اين فصل تعداد هشت کورگان کاوش شد که‌ طي‌ آن ٥٤ شي مفرغي به دست آمد که در ميان آن ها، زيورآلات با بيش‌ از ٩٠ درصد بيش ترين سهم را‌ داشتند‌. واضح است‌ که‌ وابستگي‌ مردمان منطقه به اين گـونه زيورآلات به‌ حدي بوده است که حتي پس از مرگ، مردگان را به هم راه‌ زيورآلات شان‌ به خاک مي سپردند.مطالعات درباره اين کورگان ها و اشياي به‌ دست‌ آمده از آن ها، مطالعاتي باستان‌ شناختي‌ بوده است. ايرواني، سرپرست هيات حفاري اين منطقه در گزارش حفاري خود، علاوه‌ بر اشاره به معماري هر يک‌ از‌ کورگان‌ ها، آثار به دست آمده از آن ها را‌ نيز‌ معرفي کرده است. او هم چنين در سه مقاله که در سال هاي ٢٠١١، ٢٠١٢‌، 2014 منتشر شده اند، سه عدد از‌ اين‌ کورگان ها (کورگان‌ هاي‌ ٤، ٥ و ٨) و آثار کشف شده از‌ آن ها را شناسانده است.

    ايروانی و مميزاده در ١٣٩١ طي مقاله اي فرهنگ کورگان و گونه شناسي‌ سفال‌ ها و گاه نگاري نسبي آن ها را‌ براساس‌ مجموعه‌ سفال‌ هاي‌ به دست آمده‌ از‌ کورگان هاي جعفرآباد معرفي کرده اند. مسعودي نيا در شهريورماه سال 1391 در پايان نامه تحصيلي کارشناسي ارشد‌ خود‌ اشياي‌ مفرغي کورگان هاي جعفرآباد را معرفي وگونه‌ شناسي‌ کرده‌ است. او‌ هم چنين‌ در مقاله اي با همکاري ايرواني و طلايي در ٢٠١٣ نه گونه زيورآلات به دست آمده از کورگان هاي جعفرآباد را معرفي و ويژگي هاي هر دسته را بيان کرده‌ است؛ اين زيورآلات به کورگان چهار و هشت تعلق داشته و از آن دو زن ميان سال بوده اند.

    با توجه به اين که هيچ گونه پژوهش مستقلي درباره شناخت فناوري مفرغ هاي‌ کورگان‌ هاي کاوش شده در شمال غرب ايران انجام نشده است، مطالعه و بررسي اين آثار از اين جهت که مي توانند بخشي از فرهنگ و هنر اقوام کوچ روي منطقه را براي‌ ما‌ مشخص کنند، حائز اهميت است. بـيش ترين اشياي مفرغي فصل نخست کاوش در اين محوطه، ازکورگان شماره هشت، با ٣١ شي کشف شده است‌ که‌ به جز يک عدد خنجر‌ و يک سوزن، بقيه آثار مفرغي اين کورگان را زيورآلات تشکيل مي دهد.

    زيورآلات به دست آمده از اين کورگان شامل دو النگو‌، ٢٦‌ دکمه مفرغي و يک اسپيرال‌ مو‌ مي شود. در اين پژوهش که به بررسي متالورژيکي دو النگوي به دست آمده از اين کورگان اختصاص يافته است، زيورآلات مذکور از نظر فناوري ساخت و ترکيب آلياژ به دقت مطالعه‌ شدند‌ تا شايد گوشه کوچکي از کمبود اطلاعات در زمينه مفرغ هاي اين کورگان ها جبران شود.

 

معرفي آثار و ذکر نمونه هاي مشابه

    النگوي شماره ٢٩-٢٠١0-A-J که قطر آن 5/ 7 سانتي متر و ضخامت آن‌ 6 میلی متر‌ است. شکل‌ آن دايره اي و سالم است. ضخامت آن در همه قسمت ها يک سان است. دو سر النگو با‌ هم فاصله زيادي دارند و در انتهاي هر دو قسمت آن، چند‌ شيار‌ دندانه‌ اي براي تزئين به کار رفته است. هم چنين در قسمت انتهايي راست النگو فرو رفتگي ديده مي شود. النگوي شماره‌ ٦٠-٢٠١0-A-J که قطر آن ٨ سانتي متر و ضخامت آن 7 میلی متر است. شکل آن دايره اي‌ و سالم‌ است. تفاوت اين النگو با النگوي پيشين در اين است که تمامي سطح النگو با دندانه‌ هايي تزيين شده است. دو سر النگو از هم فاصله اندکي دارند.

 

معرفي روش ها

    در اين پژوهش براي دست يابي به نحوه توزيع عناصر‌، عناصر‌ تشکيل دهنده آلياژ، نواحي (فازهاي) موجود در آلياژ و هم چنين مطالعات ريزساختار مقاطع فلزي که ما را به سمت فرآيند توليد اين آثار رهنمون مي کنند، از ميکروسکوپ الکتروني روبشي مجهز‌ به‌ دستگاه آناليز عنصری (SEM-EDS) استفاده شده است. نمونه اي که براي آناليز با اس اي ام(SEM) تهيه مي شود بايد در رزين ثابت شده (مانت) و سايش داده شود‌؛ لذا‌ از‌ نمونه هايي که براي متالوگرافي‌ آماده‌ شده‌ بودند، پيش از حکاري (اچ کردن)، براي آناليز استفاده شد.

    آناليز در مرکز متالورژي رازي تهران با دستگاه ميکروسکوپ الکتروني روبشي‌ مدل‌ وگا‌ تـسکن(VEGA TESCAN) مجهز به شناساگر تصاوير الکترون‌ برگشتي(BSE) و دستگاه آناليز عنصري(EDS) مدلRontec Germany Quantax /QX2 انجام شد.براي تشخيص عناصر تشکيل دهنده آلياژ و تعيين‌ مقدار‌ نسبي‌ آن ها، از طيف سنجي جذب اتمي(AAS) نيز استفاده شد‌. براي آناليز عناصر تشکيل دهنده فلز و يا آلياژ به وسيله طيف سنجي جذب اتمي به مغز فلزي نمونه نياز است؛ به صورتي که نا خالصي ها، محصولات خوردگي و رسوبات محيطي در آن وجود‌ نداشته‌ باشد.

    در اين پژوهش نيز براي تشخيص عناصر تشکيل دهنده آلياژ و تعيين مقدار نسبي آن ها با‌ استفاده‌ از‌ اين روش، نمونه برداري النگوها از قسمت خالي دسته آن ها انجام شد که‌ ديد‌ کم تري داشتند و مغز فلزي نمونه مشخص بود. نمونه ها به درستي توزين و در اسيد‌ کلريدريک‌ حل‌ شدند و سپس با آب مقطر به حجم مورد نظر رسيدند. نمونه هاي محلول براي قرارگرفتن‌ در‌ غلظت هايي که در بازه تشخيص دستگاه باشند، بايد رقيق شوند و به همين‌ منظور‌ از‌ محلول هاي آماده شده با توجه به غلظت هاي مربوط، نمونه برداشته شد و سپس‌ رقيق‌ شدند. استانداردهاي مورد نظر نيز براساس عناصري که براي مطالعه و آناليز در نظر بودند‌ و شامل‌ مس، قلع، روي و سرب مي شدند، از نمک هاي تجاري آن ها، در غلظت هاي پذيرفتني‌ دستگاه‌ ساخته‌ شدند.

    در نهايت با توجه به جذب استانداردهاي مربوط، جذب و غلظت هر عنصر در‌ نمونه‌ هاي مجهول سنجيده و مقدار کمي آن براي هر کدام از اشيا محاسبه‌ شد‌ که در بخش نتايج و بحث به آن‌ اشاره‌ خواهيم‌ کرد. قابل ذکر است که اين آناليز‌ در‌ آزمايشگاه شيمي دانشکده مرمت دانشگاه هنر اصفهان با دستگاه طيف سنج جذب اتمي مدل‌ ٢٣٨٠ PerkinElmer و مطالعات متالوگرافي نيز‌ در‌ آزمايشگاه فلز‌ و متالوگرافي‌ همان‌ دانشکده انجام شد. مقاطع توسط محلول‌ کلريد‌ آهن سه ظرفيتي اچ و با ميکروسکوپ نوري پلاريزان مجهز به دوربين مشاهده و عکس برداري‌ شدند. هدف از متالوگرافي آشکار ساختن مشخصات‌ ساختاري‌، برخي از آثار کار مکانيکي و در نهايت تکنيک به کار رفته در ساخت اين‌ زيورآلات‌ است.

    در اين پژوهش هم چنين‌ از‌ راديوگرافي‌ اشعه ايکس براي‌ تشخيص‌ وجود يا عدم وجود‌ آسيب‌ هاي ريزساختاري، شناسايي روش هاي ساخت و به دست آوردن تجسمي از نحوه توزيع چگالي‌ در‌ زيورآلات مفرغي مورد مطالعه استفاده شده‌ است. اين آناليز‌ با‌ استفاده‌ از دستگاه راديوگرافي مدل‌ ٦٣٠ ميلي آمپر شيماتزو (Shimadzu) و تريکسل (Trixell) فرانسه، موجود در بيمارستان آيت الله کاشاني اصفهان‌ انجام‌ شد.

 

نتایج

    بررسي مقاطع اچ‌ نشده‌ نمونه‌ ها‌ با‌ استفاده از ميکروسکوپ‌ نوري‌ و ميکروسکوپ الکتروني روبشي و آناليز عنصریEDS مقاطع حکاري نشده نمونه هاي مورد مطالعه با استفاده از‌ ميکروسکوپ‌ نوري‌ مشاهده و سپس براي تشخيص نواحي مختلف موجود‌ در‌ اين‌ مقاطع، از‌ آن ها‌ تصاوير الکترون برگشتي (BSE) تهيه شد. براي تشخيص عناصر شيميايي به کار رفته در ساخت اين زيورآلات و هم چنين ترکيب نواحي مختلف موجود در اين مقاطع، نمونه ها با‌ استفاده از دستگاه آناليز عنصري(EDS) اين ميکروسکوپ آناليز شدند.

    شايان ذکر است که درصد عناصر شناسايي و ذکر شده برحسب درصد وزني است.مقطع اين النگوها زير ميکروسکوپ نوري، نشان‌ دهنده‌ ماتريس برنزي رنگي است که تـعدادي آخال (اينکلوژن) خاکستري رنگ در اين زمينه پخش هستند. علاوه بر اين، نقاطي سياه رنگ در سطح مقطع اين نمونه ها به چشم مي خورد. آنچه‌ در‌ مقطع النگوي ٢٩-٢٠١0-A-J جلب توجه مي کند، وجود ترکي است که در امتداد عرض اين مقطع کشيده شده و همين ترک نيز به منزله‌ انشعاب‌ و دليلي براي به وجود آمدن ترک هاي‌ کوچک‌ تر ديگر در امتداد اين ترک است. به وجود آمدن ترک در چنين اشيايي که تحت تنش و خستگي هاي ناشي از کار مداوم بر‌ روي‌ اين آثار بوده است، بديهي‌ است.

    با توجه به نکات گفته شده و ميزان ارسنيک در نقاط آن، مي توان احتمال هاي متفاوتي را‌ در‌ نظر‌ گرفت. آن چه واضح است اين است که فلزکاران النگوهاي مورد‌ بحث، با آلياژ مفرغ آشنايي داشته اند، اما ممکن است در آن زمان، به مضرات ناشي از کاربرد‌ ارسنيک‌ پي‌ نبرده بوده اند و لذا اين عنصر را براي بهبود خواص آلياژ‌ نهايي‌ استفاده کرده اند. فلزکاران باستان براي بهبود بخشي به ويژگي هاي مس، اين فلز را با عناصري هم چون‌ قلع، ارسنيک، آنتيموان ترکيب کرده و آلياژهايي با خواص بهتر پديد آورده اند. شايد اين‌ فلزگران‌ نيز‌ براي خواص مکانيکي که اين عنصر به آلياژ مي بخشيده است، از آن سود برده‌ اند‌ که‌ از جمله اين خواص، مي توان به افزايش قابليت سخت کاري اثر اشاره کرد.همان طور که مي دانيم،

    اين اشياء در زمره زيورآلات جاي دارند و براي‌ رسيدن‌ به‌ شکلي مطلوب به پرداخت زيادي نياز داشته اند. احتمال ديگري که مي توان در نظر داشت، حضور‌ غيرعمدي‌ اين عنصر است؛ به اين صورت که سنگ معدن مورد استفاده براي استحصال‌ و ذوب‌ مس، سنگ معدني حاوي مقادير زيادي ارسنيک بوده است؛ زيرا اين عنصر به صورت ناخالصي طبيعي‌، حتي‌ در سنگ هاي معدني مس خالص نيز يافت مي شود. نکته ديگر اين‌ که‌ ممکن‌ است منبع اين ارسنيک از ته مانده ها و تکه هاي مس ارسنيکي باشد که اين‌ فلزگران‌ هنگام‌ ساخت آلياژ، آن ها را با محلول مذاب مس تازه ترکيب کرده باشند‌. در‌ اين جا ذکر اين نکته لازم است که با توجه به وجود ارسنيک (به صورت عمدي يا‌ غيرعمدي‌) ما با نوعي آلياژ مفرغي در ساخت اين اثر موجه ايم که‌ در‌ بعضي نقاط در کنار مس و قـلع، ارسنيک‌ نيز‌ وجود‌ دارد.

    در آناليز عنصري النگوي ٢٩-٢٠١٠-A-J ‌مقداري‌ سرب کنار عناصر اصلي شناسايي شد که ميزان آن در اين نقاط به‌ عنوان‌ ماتريس فلزي، به اندازه اي‌ نيست‌ که بتوان‌ گفت‌ اين‌ عنصر به صـورت عمدي اضافه شده‌ است‌؛ زيرا اين مقدار سرب تأثير چنداني در بهبود خواص آلياژ نداشته است‌. اين‌ عنصر ممکن است در سنگ مـعدن‌ اصلي که مس از‌ آن‌ استحصال شده است، وجود داشته‌ و يا‌ به عنوان کمک ذوب در کوره اضافه شده است؛ چرا که به گفته منابع، وجود‌ سرب تا حدود ٢ درصد وزني هم چنان‌ مي تواند‌ ناخالصي‌ در مس قلمداد‌ شود‌.

 

سخن آخر

    براساس مطالعات تاريخي و تطبيقي‌ انجام‌ شده، قدمت اين آثار به عصر آهن II مي رسد. ترکيب آلياژهاي مصرفي در‌ النگوها‌، مفرغ تشخيص داده شد. ميزان‌ مس‌ در‌ نقاطي که به‌ عنوان‌ ماتريس اصلي فلز در‌ نظر‌ گرفته شده، در بازه اي‌ از‌ 36/ 86 درصد تا 50/ 89 درصد متغير بود‌ و ميزان قلع در اين نقاط درگستره اي از 50/ 1 درصد تا 29/ 10 درصد تشخيص داده شد‌.

    ميزان‌ ناخالصي ها نيز در ترکيب اين آلياژها‌ بسيار‌ کم‌ بود‌ و در‌ حقيقت عناصر ديگر‌ تأثير‌ زيادي بر خواص آلياژ نداشته اند. مقداري آخال هاي سولفيد مس در ريزساختار نمونه ها ديده‌ شد‌ که‌ بيان گر استفاده از سنگ معدن هاي سولفيدي در استخراج‌ مس‌ بوده‌ است. ريزساختار نمونه ها نشان دهنده دانه هاي باز متبلور شده داراي خطوط دو قلويي بود. روند شکل گيري النگوها با استفاده از فرآيندهاي پيدرپي چکش کاري و تاب کاري يک مفتول‌ فلزي تا رسيدن به شکل مورد نظر بوده است. خطوط لغزش باقيمانده در بعضي از دانه هاي موجود در ريزساختار، نشان دهنده آخرين مرحله شکل گيري اين زيورآلات، يعني چکش‌ کاري‌ اسـت.

 

منبع: پایگاه مجلات تخصصی نور